قلم دوست نکوست

سلام بر احتیاج هر حرف ...

سلامتی هر آشنای غریبه ...

برخیز و پرواز را به اندیشه ات بکش ..

من درد تموم دنیام که ذخم هامو خودم بستم ...

آفرینش برای ما کنجکاوی نیست ... ابهت است ...

یادمان باشد که بودیم ..

عزیزم زندگی را بدون تو محال است خیالش حتی ...

من برای گزینشت رو به تاخت و تاز آسمان ها دست بردم ..

خلاف رودخانه ی زندگی ام قدم نهادم ...

من ماهیان را در ساحل خشک زنده نگاه داشتم ...

آسان دیده شد ... سخت پنداشتم ...

غروب جمعه را با گهواره ی بی صدا تکان خوردم ..

پروریدم در ذهن پروراندم بی خاک ...

گل های وجودیم تک تک به عشق تو بود که روییده شد ..

برپایه ی استواری رمز و رموز من زندگی را قلم زدم ...

چه خوب و چه زیبا ...

پرچم را همواره به آسمان بدوزیم ...

 

بی تو میمیرم

 

کوچه به کوچه، خونه به خونه
دنبالت گشتم منه دیوونه

سایه به سایه دنبالت گردم
اما گم شدی دورت بگردم

بارون میبارید ، چشمام نمیدید
قلبم یه لحظه صداتو نشنید

به هم میریزه تموم دنیا
وقتی تو نیستی ، من خیلی تنهام
گریم میگیره وقتی حرفام
ازیادت میره
یادت میافتم یادت میافتم
بارون میگیره

جایی نمیرم ، وای چه دلگیرم
از دنیا سیرم ، بی تو میمیرم

بی تو میمیرم ، بی تو میمیرم
چشامو بستم ، خسته خسته ام

با عکسات اینجا تنها نشستم
تو رو که دارم هی خوب میارم

دلم می گیره از روزگارم
گریم میگیره وقتی حرفام
ازیادت میره
یادت میافتم یادت میافتم
بارون میگیره

جایی نمیرم ، وای چه دلگیرم
از دنیا سیرم ، بی تو میمیرم
بی تو میمیرم ، بی تو میمیرم

رگ غیرت

برگ های خزان پاییز و حرف های بی دغدغه ...

غروب تلخ جمعه و سکوت سرد باران ...

غم درون نهفته و سرود گرم برگ ها ...

من آن طعنه ی گوشه کناره نبودم ...

من حرف و حدیث میانه نبودم ...

.... 

ادامه نوشته