مگه تو نگفته بودی؟

مگه تو نگفته بودی، همیشه باهام میخونی

تویه آه و رنج و حسرت، تو کنار من میمونی

مگه تو نگفته بودی، تویه قلب تو اسیرم

تویه تنهایی دنیات، دست تنهاتو میگیرم

تو نخواستی که دل من، همدم صدای غم شه

تو نخواستی واسه یک بار، یادم از یاد تو کم شه

گفتی اشک اون چشاتو، رویه چشمام مینویسم

سرتو بزار رو شونم، روی شونه های خیسم

وقتی امشب که تو نیستی، گریه همدمه چشامه

هق هقه نیمه شب من، بغض و غم سهمه صدامه

دست من چه سرده امشب، تویه این اتاق ماتم

عزیزم نیستی کنارم، وقتی دلتنگ صداتم

مگه تو نگفته بودی عشقو زندگی قشنگه

ولی خب نگفته بودی که همش بی آبو رنگ

تو همیشه گفته بودی وقتی عاشق میشه انگار

دل دریا رو گرفتی تویه دستای سپیدار

مگه نرخ خوبی چنده که تو برگای برنده

تو به این راحتی سوختی مگه تو نگفته بودی

من تو در یای جنونت دل دادم به آسمونت

باد بونامو سپردم به نگاه مهربونت

گم شدم تو دل بارون با یه حال عاشقونه

تو که گفتی نمیدونی پس بگو آخ کی میدونه

مگه من دوسِت نداشتم مگه عاشقم نبودی

مگه آخرین بهانه واسه دلم نبودی

مث گل مث یه سایه مث بی کران دریا

مث یه حس عجیبی توی صندوقچه رویا

مگه تو نگفته بودی وقتی دل می کنی از من بهم خبر میدی ؟؟؟ مگه تو نگفته بودی وقتی دلت یه جای دیگه می خواد بره بهم خبر میدی ؟؟؟ چرا هنوز ...؟؟؟

حداقل خبر بده تا دل تنهام ٬ تنهاتر از این نشه !!! حداقل بگو تو ذهنم با رویای کسی زندگی نکنم که در کنار دیگری آرام می گیرد ... این نامردی به کسیه که کنارته !!! حداقل بگو مطمئن بشم که رفتی و دیگه فراموشم کردی !!! بغلمو چفت و محکم بگیرم که دیگه قرار نیست توش کسی بیاد آروم بگیره !!!

بگم که باهاش کنار بیاد ... بگم مث همیشه به تنهایی قبلش برگرده !!!

تصور اشتباه تو اینست که بعد تو نیلوفر دیگری می آید ... سخت در اشتباهی

من تو نیستم !!!! اگر تو اینگونه هستی !!! من اینگونه نیستم !!!

من تمام وجودم را تقدیم دختری کردم که اکنون نمی بینمش ...

خیلی دورتر در کنارم بود این نزدیکی بوی دروغ و دورویی همه جارا فراگرفت !!!

من آن نیلوفر زخمی خود را می خواهم که سخت در آغوشم اشک می ریخت !!!

من آن نیلوفر سال پیشم را می خواهم که سخت دور بودیم اما در یاد هم !!!

آن نیلوفری که خود می گفت: حتی زمانی که از هم دلگیر بودیم بی تو سختم بود!!!

من نمی شناسم این که کنون است ... این غریبه است ...

آن نیلوفر من در حسرت آغوش من سخت می جنگید

این یکی آغوشم را تحویل نیلوفر بعدی می کند !!!!

آن نیلوفر سابق برای بودنم بهانه می جست !!!

این یکی برای نبودنم راه می جوید!!!

آن نیلوفر من شب ها از ترس مرا در آغوش می گرفت !!!

این یکی در جای دیگری خود را آرام می بیند !!!

آن نیلوفر من تنها برای من در مسنجرش روشن بود !!!

این یکی تنها برای من خاموش است !!!

آن نیلوفر من تنها برای من دوستت دارم را بکار می برد !!!

این یکی برای !!!!

آن نیلوفر من برای عشقش می جنگید با عالم آدم !!!

این یکی تا تیشه بر ریشه دید دیگری را نیم نگاهی زد !!!

افسوس و صد افسوس که هرچه اورا فریادی سر دادم

گفتم خلق و خوی دوست بالاخره روی آدم تاثیر میزاره

اما گوش دل نسپرد !!! چه شد ؟؟ شد یکی شبیه آنکه برایش مهم تر بود!!! کسی که سخت در مدتی کثیر روزگارش را بهم خواهد ریخت !!!!

آن نیلوفر من سنگ نبود ... آب روان بر جویباری بود که تنها با هرم نفس های من گرم می شد ...

آن نیلوفر من متضاد و مترادف را می فهمید ...

به راحتی جایگزین نمی کرد ...

برای به دست آوردن دیگری تنهایی را نمی طلبید !!!

از حرف های من که عصبی می شد فریادش را به گوش می رساند ...

عصبانیتش ٬ فریاد هایش ٬ دردودل هایش ٬ غر زدن هایش تنها برای من بود ...

حتی اگر از من دلگیر بود .... نــــــــــــــه دیــــــــــــــــگــــری :)

به غم من نمی خندید ... با غمم غمگین بود .. اشکم را پاک می کرد !!!  

دور می شد اما حتی در دور بودنش آرام جان من بود نه کابوس شب های تارم !!!

آن نیلوفر که تمامیت زندگی مرا از آن خود کرده بود به کسی تبدیل شد که تنها اسمش مرا یادآور خاطراتم هست و دیگر هیچ !!!!!!!

خدایا نگو دل به کسی سپرده بودم که از اول با من .... !!!

او نیلوفری روییده در کنار مرداب زندگی من بود .. تنهایم نمی گذاشت ..

این که من اکنون می بینم تا ریشه خود را خراشیده دید دستان ناتوانم را به فراموشی سپرد !!!

طلبه ی تنهاییش را حتی با صحبت با دیگری نمی گذراند و من سخت اشک آلودم ...

سخت است اینکه او می گوید و از خاطر برده آن شب های زیبایمان را....

چه سخت آن نیلوفر سابق خود را می خواهم که در کنارم دست در دستانم بود..

بی بهانه سر بر روی پایم می گذاشت ...

بی بهانه دست در موهایش می بردم ... نوازشش می کردم!!!! 

بوسیدن را بی آنکه درخواست کند می انجامید !!!

دستان مرا محکم می فشارد !!!!

محکم در بغلم می گرفت !!!!

دلم برای خال انگشت شصتش تنگ شده !!!

خدای من نیلوفرم را می خواهم ....

آن نیلوفر سابق که به بهانه های مختلف دوربرم بود ...

افسوس پسر ... چشمانت را باز کن .... او رفته؟؟؟

او به کابوسی شبانه تبدیل شده است که حتی نمی خواهد تورا ببیند..ای پسرک دیوانه او تورا با مرداب تنهاییت تنها گذاشت ...

 

بخون ...  آخریاشه !!!

هوا بد نیست بعضی اوقات دل من می گیره !!!!

نمی دونم ... یه حس غریبی میگه برم !!!

گاهی برای اثبات عشقت آخرین راه ولی بد ترین راه .... میگم به موقش !!!

سخته ولی برای تو و به خاطر تو مثله همیشه تکرار می کنم : میگم خواب بود خوابه ۲ ساله که با تو رفتش !!! می دونی که این حرف برای من یعنی چی !!!

می خوام از خواب بپرم .. می دونم که خیلی بیشتر اینو دوست داری !!!

نبودنم رو بهتر می پسندی تا موندنم !!!

یگانه یه روز آهنگ بمون دل من فقط به بودنت خوشه داغونم می کرد

حالا بدجور این آهنگت داره حس و حالمو داد می زنه :

تنها امید من که نا امیده


امیده من دوباره ته کشیده


لحظه به لحظه فکر نا امیدی


این لحظات امونم و بریده

آره بدجور امونم بریده شده !!!

با دیدن خیلی چیزایی که شاید از دید تو اصلا مهم نباشه !!!

یه بار شده نه با من نه با کس دیگه فقط فقط با خودت رو راست باشی؟؟؟

بشین ببین چی شد ... فقط تویی که باید منو بعد از به قول خودت ... دفعه ببخشی؟؟

منو دیدی ؟؟؟ حس کردی؟؟؟ نکردی ؟؟؟ اسمش رو چی گذاشتی ؟؟؟

منو یادت رفت ؟؟؟ اشتباهای خودتم دیدی ؟؟؟ بهونه بود نیلو بهونه ....

آره عزیزم با این حرفا خودتو قانع کن ... بگو با هم تضاد داشتیم

بگو بهم نمی خوردیم ... بگو همش دعوا بودیم !!! جالبه !!! همش دعوا بودیم !!!

هیچ وقت دلواپسی های من برات معنی شد ؟؟

بابا بی معرفت خودتو گول نزن ...

روزی که کلی حرف با یاشار زدم ... می دونی ؟؟ خیلی از دلواپسی هام تبدیل به یقین شد !!!

تبدیل به یقین !!! اصلا اینارو فهمیدی؟؟؟

هیچ کس نپرسید چرا بعدش پا به تنهایی گذاشتم وپیاده رفتم !!!

حتی نفهمید تو من چی گذشت !!!

هیچ کس نفهمید چرا تو اون سردی هوا من لخت می گردم !!!

آره آتیش درونم اینقدر شعله وره که انگار سردی هوا هیچه !!!

فهمیدی من هنوزم دارم برای برگشتنت ٬ برای منو دیدن ٬ برای اینکه بفهمی منو٬  دعا می کنم؟؟

نفهمیدی ... فکر رفتن وجودتو پر کرد !!!

اون که می گفت با دستای دل من


از قفس بی کسی آزاد شد


چی شد که با گریه ی من شاد شد


با شبنم اشک من آغاز شد

 اصلا نفهیدی من چی میگم ... من چی می خوام .. بی معرفت

اینقدر سنگی که وقتی چپ و راست دارم با اینکه برای من تو یاهو خاموشی جون می کنم استاتوس می ذارم

بعد انگار نه انگار ... ؟؟؟

می دونم مثله همیشه من تقصیر کارم ... من آدم بدبختم ... من عوضیم .. من حیوونم ... من کثیف ترین آدم دنیام !!!

اما امان امان از روزی که بفهمی چی گفتم ...

یه بارم به خواسته ی دلم ازت چیزی نخواستم و همش به فکر موفق شدنت بودن ..

برای داشتنت کنار خودم جون کندم ... برای داشتنت برای بودنت از آبرو و حیثیتم و غرورم گذشتم

برای تو ... تو میگی نبخشیدی ؟؟؟ خیلی خانومی ... خیلی کارت درسته :)

خیلی جاها هنوز که هنوزه پشتت دارم اشک می ریزم .. اما به چه قیمتی ...

نه فکر بد نکن به قول خودت منو تو که باهم رابطه ای نداریم الان :)

من و تو متعهد نیستیم ... :)

نه عزیزم اگه پشتتم واسه اینه که بلایی سرت نیاد ... مراقبت باشم !!!

 گفتی عوض شدم .. تو چی ؟؟؟ تو چی شدی ؟؟ تو که هیچی به هیچی نشد ...

هی خدا ... بی خیال خانم خانوما :)

اگه دارم می نویسم بدون که

قلب من از تپیدنش خسته شد


نبضم با ضربه های معکوس مرد


قلب من از خستگی خوابش گرفت


این دل نا امید و مایوس مرد

 

شاید صدای زخمیه دل من


مرحم زخم های دل تو باشه


شاید که قصه ی جدایی من


نزاره هیشکی از کسی جداشه

 تمام تلاشم اینه که به بقیه بفهمونم اسم این کارا .. این دعواها .. این ...  تضاد نیست .. فرهنگ نیست ... این چیزا ....

این چیزا اسمش ..... بیخیال

از من و تو که گذشت ...

می دونی آرزوم چیه ؟؟؟

ای کاش دیوانه بودم تا از ته دل می خندیدم، نه اینکه مجبور باشم همیشه تبسمی تلخ بر لب داشته باشم، نه اینکه مجبور باشم گونه هایم را ارغوانی نگه دارم، ای کاش آنقدر دیوانه بودم تا در اوج ناراحتی می خندیدم، فقط می خندیدم و می خندیدم

 باورش سخت نیست؟؟؟ برای تو آسونه ؟؟؟

تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد ،

گونه های خیسمو دستای تو پاک میکرد ،

حالا اون دست ها کجاست؟ اون دو تا دستهای خوب ،

چرا بی صدا شده لب قصه های خوب؟

من که باور ندارم اون همه خاطره مرد ،

عاشق آسمون ها پشت یک پنجره مرد...

نیلوفر ببین ... اینو میگم بدونی چه غوغایی تو دل دارم ...

پای من جوونیتو هدر نکن دلبر ناز

باخت من کافیه تو دیگه به پای من نباز

توی قلب مهربونت واسه من خونه نساز

توی قلب مهربونت واسه من خونه نساز

من بازنده رو خوب ببین برو تنهام بذار

من یه پاییزیم و ولی تو چی گل بهار؟

دل به کی بستی عزیزم به من بی کس و کار؟

دل به کی بستی عزیزم به من بی کس و کار؟!!!

***

قدر دنیا رو بدون لحظه هاشو حرووم نکن

برو و دو روز دنیا را با من تموم نکن

منو باز با اشکای قشنگت رو به روم نکن

منو باز با اشکای قشنگت رو به روم نکن

اخه من خودم ته راهو دیدم سیاهیه

آخر این همه عشق و عاشقی تباهیه

انگاری تو تنگ این دنیا جای یه ماهیه

انگاری تو تنگ این دنیا جای یه ماهیه

 

من چه کوه بی صدایی باید باشم ؟؟

با سکوتم تقصیر کار شدم ... مقصر جنگ جهانی شدم ... من سکوتم حرف بود.. فریاد بود ... شنیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  

کاشکی تو رو، سرنوشت ازم نگیره


می ترسه دلم، بعد رفتنت بمیره


اگه خاطره هام یادم می یارن تو رو


لااقل از تو خاطره هام نرو


کی مثل من واسه تو


قلب شکسته اش می زنه


آخه کی واسه تو مثل منه؟

 بمون دل من فقط به بودنت خوشه


من و فکر رفتن تو می کشه


لحظه هام تباهه بی تو


زندگیم سیاهه بی تو ، نمی تونم

حالا واسه اینکه بدونم تو راحت تر داری زندگی می کنی البته اگه مهم برات هست باید بگم می تونم !!! آره می تونم دستتو تو دست یکی دیگه ببینم ... اونم به زور اشک ...

حالا که امید بودن تو در کنارم داره می میره


منم و گریه ممتد نصف شبم دوباره دلم می گیره


اینم درد دل یه بدبخت یه مقصر مثله من یکی که ارزش نگاهم نداره

زرد است که لــــــبریز حقایق شده است

تلخ است که با درد موافـــــق شده است

شـاعــــــــر نشدی وگرنه مـیفهـــــمیدی

پاییز بـهاری ست که عاشق شده است

دوباره خوابشو دیدم ، من لعنتی دوباره


من هنوز عاشقم ای وای ، با یه قلب تیکه پاره

چقده خواب می بینی مرد ، دیگه بسه


بیا از عاشقی برگرد ، دیگه بسه


اون تو رو فراموشت کرد ، دیگه بسه

 فراموشم کرد !!!!

نه اشتباه شد ...  نبخشیدم :)

ای امون از دست این دل که امونش بی امون شده اما هنوزم دوست داره پاش بمونه اما

اما بازم به خاطر همون عشقش میخواد دست به کاری بزنه که اصلا دوست نداره!!!

مدارا نکردی، با دل واپسیمو


ندیده گرفتی، غم بی کسیمو


با این آرزویی که بی تو محاله


یه شب خواب آروم، فقط یک خیاله

آره واقعا خیال شده برام .. یه شب آروم !!!

کابوس شب های من ببین چرا کابوس شدی !!!

من این نبودم که شب کابوس ببینم .. اونم از ....

همه‌ی اين خانه‌ها را


عمودی باشند


یا افقی


می‌پيمايم...


تنها


برای يک لحظه


که دستانت


در دستان من باشد ...

من اسم اینو میزارم تقدیر !!!

اسم اینی که با دستای خودمون آتیشش زدیم ...

آره اول همین متن که یادته ...

گفتم چی ؟؟؟؟

آخرین راه برای اثبات عشق بد ترین راه .. آره عزیزم می دونم

این عین نامردیه اما فقط و فقط به خاطر تو !!!

با این این کار تو نفرین نمیشی ... منو نفرین می کنی

با این کار لعنت می کنی منو .. اما بدون هنوز که نکردم گفتم بدونی

نگی نامرد بود ... به خاطر تو این کار رو می کنم که راحت باشی :)

میرم و نپرس چرا

حرفی از جواب نزن

من کمم واسه تو

تو زیادی واسه من

می نویسم رو ورق

که شاید تو بخونی

میرم اما همیشه

توی قلبم میمونی

بعد رفتنت نمی خوام

ازم یادی بمونه

بعد من نذار کسی

شعر رفتن بخونه

همیشه لبخند بزن

اشکو واسه من بذار

زمستون شده دلم

بعد من میاد بهار

میخوام مثه گل باشی

همیشه باشی تازه

خداحافظ عزیزم

رفتن من یه رازه

تو نپرس چرا میرم

ندونستن بهتره

نمیخوام برم ولی

منو تقدیر میبره

بهت می گم .... به زودی .... بد ترین راه .... می فهمی :)

 

حالم !!!

 

هوس کردم بازم امشب زیر بارون و تو خیابون    

   به یادت اشک بریزم طبق معمول همیشه

آخه وقتی بارون میاد،رو صورت یه عاشق مثل من  

   حتی فرق اشک و بارون دیگه معلوم نمیشه

امشب چشای من مثل ابرای بهاره          

       نخند به حال من که حالم گریه داره

چرا گریم نمیتونه رو تو تاثیر بزاره؟؟؟            

   آره بخند بخند که حالم خنده داره،،آره بخند بخند که حالم خنده داره

این عشق یک طرفه من رو کشونده تو خیابونو     

          نمیخوام توی این خلوت کسی دور و برم باشه

نه پلکام روی هم میرن،،نه دست میکشم از گریه          

    نه میخوام برف بیاد بارون،نه چتری رو تنم باشه

امشب چشای من مثل ابرای بهاره     

               نخند به حال من که حالم گریه داره

چرا گریم نمیتونه رو تو تاثیر بزاره             

        آره بخند ،،،، بخند که حالم خنده داره

نه پلکام روی هم میرن،، نه دست میکشم از گریه               

       نه میخوام برف بیاد بارون،، نه چتری رو تنم باشه

امشب چشای من مثل ابرای بهاره                    

       نخند به حال من که حالم گریه داره

چرا گریم نمیتونه رو تو تاثیر بزاره؟؟؟؟               

           آره بخند بخند که حالم خنده داره

 

نجاتمون بده

 

بمون نجاتمون بده

دل با تلنگری شکست

به داد عشقمون برس

 هنوز يه راه چاره هست

 بتاب رو خاک غربتم

بشين کنار بى کسیم

بزار تا باورم بشه

به هم دوباره مى رسيم

گرچه به فکر رفتنى

راضى به دل شکستنى

هر جاى دنيا که برى

يه نيمه از وجودمى

یه شب از این شبا بیا

اسم منو صدا بزن

جوونی تو هدیه کن و

پیدا شو تو آغوش من

عطر تنتو جا بذار

تو کوچه ی قدیمی مون

از خاطره گذر نکن

نجاتمون بده بمون

گرچه به فکر رفتنى

راضى به دل شکستنى

هر جاى دنيا که برى

يه نيمه از وجودمى

 

تو هم شايد شبيه من تو اين برزخ گرفتاري

به من چيزي بگو شايد ، هنوزم فرصتي باشه

هنوزم بين ما شايد، يه حس تازه پيداشه

يه راهي رو به من وا كن تو اين بيراهه بن بست

يه كاري كن براي ما ، اگه مايي هنوزم هست

به من چيزي بگو از عشق از اين حالي كه من دارم

من از احساس شك كردن ، به احساس تو بيزارم

تو هم شايد شبيه من تو اين برزخ گرفتاري

تو هم شايد نميدوني چه احساسي به من داري

گريزي جز شكستن نيست منم مثل تو مي دونم

نگو بايد بريد از عشق نه مي توني نه مي تونم

به من چيزي بگو شايد ، هنوزم فرصتي باشه

هنوزم بين ما شايد، يه حس تازه پيداشه

يه راهي رو به من وا كن تو اين بيراهه بن بست

يه كاري كن براي ما ، اگه مايي هنوزم هست

به من چيزي بگو از عشق از اين حالي كه من دارم

من از احساس شك كردن ، به احساس تو بيزارم

تو هم شايد شبيه من تو اين برزخ گرفتاري

تو هم شايد نميدوني چه احساسي به من داري

من , تو

من ، تو ، تنهایی
من ، تفسیر شاعرانه ی بودن
تو ، درخشش بیمارگونه ی ذهن
تنهایی ، تکرار منِ بی تو

نیاز ، اجابت ، درد
نیاز ، پاسخی بی پرسش
اجابت ، آغازِ بی پایانِ هیچ
درد ، لذت اجابت نیاز

ذهن ، غرل ، سکوت
ذهن ، تراکمی از علامت های سوال
غزل ، تلاش بیهوده ی یک شاعر
سکوت ، شب نشینی قافیه ها در ذهن
و باز هم من ، شاعری هنوز در پی تو !

تنها تو در تنهایی بخوان !!!

تب تلخ وجودم تبدیل به سرابی طاقت فرسا شد ...

من همونم که اگه یه روز نبینمت شبم روز نمی شد .....

شب و سکوت و تنهایی ... من و گیتار و سیگاری بر گوشه ی لب ...

دود می کنم بی آنکه بدونی دود می شوم ...

واسه تو هرکاری کردم و هرجایی رفتم

ته قصه شدم آدم بده ...

طفلی دل صادقم ... هنوزم عاشقم ...

باورم نمی شد رفتی ...

همیشه اینو می گفتی ... تنهات نمی زارم

کسی مثه من پای عشقت می مونه ؟؟

به جز من کی واست دل می سوزونه ؟؟

تنهام گذاشتی رفتی ولی من پای تو موندم ....  

تو همون کوچه ی بن بستی  ... که می گفتی تا تهش هستی

تمام خاطرات هستن ... تو چجوری چشماتو بستی ؟؟؟  

اما بدون !!! .... ادامه ی مطلب ...  

 

ادامه نوشته

می بینی بازم خودمم که می فهممت !!!

اشکامو هدیه می کنم به جاده ی جداییمون

به التماس آخرم .. دو واژه ی نرو بمون

اشکامو هدیه می کنم به رفتنت بدون من ...

به تلخیه این واقعه حادثه ی جدا شدن ...

اشکامو هدیه می کنم به قاب عکس روبروم ...

قطره به قطره می چکم تا بشکنه بغض تو گلوم ...

حس می کنم بی اختیار این همه عکسو یادگار

حریف رفتنت نشن ....

میری  به رسم روزگار ....

اشکامو هدیه می کنم به این ترانه .. این صدا

به این که تو اول راه قصه رسید به انتها

حس می کنم بی اختیار

این همه عکس و یادگار

حریف رفتنت نشن

میری به رسم روزگار ....

 

برف می بارید

برف می بارد

برف می بارد بروی خانه های شهر …

کوچه ی من، چشم انتظار ردپایی سرد. 

 

پشت پنجره ی ابری، هم قدم  با برف فرو می ریختم.

 

من تو

یادش بخیر طرقدر و کوه هایی سرشار از برف .. یادش بخیر...

آره بازم همون جوری شده ... یاد کردم اونروز که واسه ی اولین بار رفتیم

خیلی قشنگ بود ...

یه دنیای دیگه ای داشت ...

دوست داشتم بازم بریم اونجا ... ببرمت و ببینی چقدر قشنگ شده ...

کنار برف نشسته رو کوه یه برف ریز هم همراهشه ..

رو صورت آدم که میشینه دوست داری داد بزنی ....

روزگار یخ زده ی من ....

همون کوه ها ..

کوه هایی که خیلی خاطره واسمون داشتن

اما اون روز که برف همه ی کوه هارو سفید کرده بود دنیای دیگه ای داشت ...

کاش بودی .... من تو و کوه هایی پر از برف ..

اکنون شده ام من یاد تو و کوه ها و ستاره کوچولو...

چقدر زیباست ...

کاش می فهمیدی که ....

نمی نویسم ... بهم نگاه کن ... خودت می فهمی !!!

 

کاش می شد !!!

کاش غصه تموم می شد ، کاش گریه نمی کردم

من باعث و بانی شم ، دنبال کی می گردم

تقصیر خودم بوده ، هرچی که سرم اومد

از هرچی که ترسیدم ، عیناً به سرم اومد

تا حس من و دیدی احساس خطر کردی

تا رازم و فهمیدی دنیا رو خبر کردی

این حادثه ی تلخ و از چشم تو می دیدم

تو روی تو دنیا بود من پشت تو جنگیدم

تو روی تو دنیا بود ... من پشت تو جنگیدم

 ......................................................................................

خیلی سخته آرزوی دوست داشتن کسی که آرزوش دیگه نباشی ..

خیلی سخته باهاش هم قسم شده باشی که تا تهش بخاطرش میری

اما اون رفیق نیمه راه شده باشه ..

خیلی سخته که این راه رو بدونی باید تنها بری ولی مسمم تر از قبل ادامش بدی

خیلی سخته که سخت تنهات بذاره

خیلی سخته غرورتو به خاطرش ذره ذره کنی اما جوابی نشنوی

خیلی سخته آرزوی اونو داشته باشی اما بدونی فقط تو رویاته

خیلی سخته دوست داشته باشی بابا بشی ...

اما بدونی تا تهش آرزو به دل می مونی :)

خیلی سخته فقط آرزوی خوشبختی اونو بکنی

اما بدونی باید کنار واستی یکی دیگه خوشبختش کنه ...

خیلی سخته بدونی می تونی حوشبختش کنی

ولی دیگه بهت سلامم نکنه چه برسه که ...

خیلی سخته اشتباهاتتو قبول کنی و بخاطرش هی طلب بخشش کنی

ولی اشتباهاشو قایم کنه و اصلا نبینه

تازه تورو نبخشه و ازش نگذره ...

خیلی سخته زندگی کنونی من ...

می تونم ...

به پاش می شینم

خوشبختیشو دست تو دست یکی دیگه می بینم

اشک می ریزم ...

دوست دارم بمیرم خدا جونم ....

چرا با این دل دیوانه ی من این چنین کردی

من آزارم به مورچه ای نرسید

من همیشه به همه حتی کسایی که تیکه تیکه کرده بودنم کمک کردم

بدی نکردم ...

من می تونستم

می تونستم خوشبختش کنم

من دوستش داشتم

منو ندید؟؟؟

خدا جونم

آرزوی اونو تا آخر عمرم برای تنهایی خودم دارم

می دونم دیگه دیره واسه موندن

داره از دست من میره

آخه به دل من که خدا نگاه نکردی

ولی خوشبختش که می تونی بکنی

حتی کنار یکی دیگه یکی که خوشبختش کنه

یکی که می خواد پدر بچه های من بشه !!!

پرنیان بابا من خیلی دوستت دارم بابا

ولی حیف یه بارم نشد بهم بگی بابا

تو یادم نگهت می دارم

مامانی رو اذیت نکنی

مراقبش باشی بابا

ایشالا که خوشبخت بشی بابا

خدایا فقط نوشتن شده کارم

آرزو های منو تا الان که ندیدی

اینارو ببین

تنم از ناله بیزاره

دارم دیوانه میشم ......

می خوام نباشم .....

کوه هستم براش محکم و استوار

کاش می شد کم نمیاورد ...

کاش ....

روزگار من !!!

 

می دونم برات عجیبه !!!

ميدونم برات عجيبه اين همه اصرار و خواهش

                                   اين همه خواستن دستات بدون حتی نوازش

 

ميدونم كه خم نداره واسه تو گريه ي دردم

                                  ميگذري از من و ميري اما باز من برميگردم

 

ميدونم برات عجيبه من با اون همه غرورم

                              پيش همه ي بديهات چه جوري بازهم صبورم

 

ميدونم واسه ات سواله كه چرا پيشت حقيرم

                                 دور ميشي منو نبيني باز سراغتو ميگيرم

 

ميدوني چرا هميشه من بدهكار تو ميشم

                     وقتي نيستي هم يه جوري با خيالت راضي ميشم

 

ميدوني واسه چي از تو من ميبينم و ميخندم

                                 تا نبيني گريه هامو هردو چشمامو ميبندم

 

چاره اي جزو اين ندارم آخه خون شدي تو رگهام

                             ميميرم اگه نباشي بي تو من بدجوري تنهام

 

ميدونم يه روز ميفهمي روزي كه دنيا را گشتي

                          من چجوري تو را خواستم تو چجور ازم گذشتي

 

اگه یه روز

اگه يه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نمی دم که می خندونمت ولی می تونم باهات گريه کنم

 

اگه يه روز نخواستی به حرفای کسی گوش کنی بهم بگو .... قول می دم که خيلی ساکت باشم

 

اگه يه روز خواستی در بری حتما خبرم کن قول نمی دم که ازت بخوام بمونی اما می تونم باهات بدوم

 

اگه يه روز سراغم رو گرفتی و خبری ازم نشد سری بهم بزن احتمالا بهت احتياج دارم

 

اما اگه يه روز رفتی و ديگه برنگشتی بهت قول نمی دم که منتظرت می مونم

 اما ازت می خوام وقتی اومدی يه شاخه گل رو قبرم بذاری

 

 

چه فاز غریبی

راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی ... هرکه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم   

راز دل با اب گفتم تا نگوید باکسی ... عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم

.......................................................

ترس از عشق ترس از زندگي است انان كه از عشق مي گريزند مردگاني بيش نيستند

.......................................................

دیشب تا خود صبح جای پنجره و فقط احسان خواجه امیری !!!

.......................................................

خدا مارو برای هم نمی خواست ... فقط می خواست همو فهمیده باشیم

بدونیم نیمه ی ما مال ما نیست ... فقط خواست نیممونو دیده باشیم

چه سخته مال هم باشیمو بی هم ... میبینم میریو میبینی میرم

تو وقتی هستی اما دوری از من ... نه میشه زنده باشم نه بمیرم

نمیگم دلخور از تقدیرم اما ... تومیدونی چقدر دلگیره این عشق

فقط چون دیر باید میرسیدیم ... داره تو دست ما میمیره این عشق

تموم لحظه های این تب تلخ ... خدا از حسرت ما باخبر بود

خودش ما رو برای هم نمیخواست ... خودت دیدی دعامون بی اثر بود

...................................................................

میخواستم بت بگم چقد پریشونم ... دیدم خودخواهیه دیدم نمیتونم

تحمل میکنم بی تو به هر سختی ... به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی

به شرطی بشنوم دنیات ارومه ... که دوسش داری از چشمات معلومه

یکی اونجاست شبیه من یه دیوونه ... که بیشتر از خودم قدرتو میدونه

چیکار کردی که باقلبم ... به خاطر تو بی رحمم

تو میخندی چه شیرینه ... گذشتن تازه میفهمم

تازه میفهمم

......................................................................

تو رفتی و من آغوشم که پر بود از تو شد خالی
ستون کردم وجودم رو زیر یک سقف پوشالی

هنوز از یاد تو سبزم ولی افسوس تن پوکم
یه لحظه با تو بودم یه عمری سرد و متروکم

تو یادم دادی از غصه نمی پرسم نمی میرم
من از آیینه با هق هق سراغت رو نمی گیرم

تو یادم دادی از بارون به جز گریه نمی پرسم
نجاتم دادی از این تن تو رگهام بودی همچون صبر

یکم آغوشتو وا کن تا دعوت شم به خوابیدن
تو یادم دادی ابری بودن و هرگز نباریدن

بزار امشب کنار تو من از تشویش خالی شم
تو بودی یاد من دادی که با تو خوب و عالی شم

تو یادم دادی از غصه نمی پرسم نمی میرم
من از آیینه با هق هق سراغت رو نمی گیرم

تو یادم دادی از بارون به جز گریه نمی پرسم
نجاتم دادی از این تن تو رگهام بودی همچون صبر

...................................................................

تو که دلواپسم میشـــی ***  همه دلواپسیم میره

شاید این واســـه تو زوده *** یا شاید واسه من دیره

واست زوده بفهــمی من ***  چرا  آواره ی دردم ؟؟؟

واسم دیره از این خـلـوت *** به شهر عشق برگردم

واسم دیره پشیمون شم ***  که خوبه با تو شب گردی

واست زوده بفهمی کـــه *** چه کاری با خودت کردی

نه اینکه بیتو ممکن نیس *** نه اینکه بی تو میمیرم

به قدری مســـریه حالـت ***  که دارم عشق می گیرم

همه دلشوره ام از ایــنـه ***  که عشق اندازه ی آهه

         تو جوری عاشقی کن که *** نفهمم عشق کوتاهه            

زمانی کوه بودم

ازبچگی پر کردن جاهای خالی برایم سخت بود فرقی نمیکرد فارسی تاریخ و....نیلوفر جاخالی نده این همه جای خالی زیاد نیست؟      

هنوز نیامده ای خداحافظ؟ تقصیر تو نیست همیشه همین گونه بوده برو من پشت سرت دست نه!! دل تکان میدهم...   

کسی هست اغوشش را شانه هایش را به من قرض بدهد؟تا یک دل سیر گریه کنم؟بدون هیچ حرف و سوال و جواب و دلداری و نصیحتی؟...   

از اینجا احمق بودنت شروع میشود وقتی که میفهمی موجود دیگری را بیشتر از خودت دوست داری...   

گاهی چه اصرار بیهوده ایست اثبات دوست داشتنمان زیرا بیشتر دوست دارندمان وقتی دوستشان نداریم...   

لحظه هایی هست که دلم واقعا برایت تنگ میشود من اسم این لحظه ها را همیشه گذاشته ام....  

زمانی کوه بودم حالا دیگر ادم شدم میرسیم به هم؟....     

من دزدکی نگاهت میکنم تونگاهت را ازمن میدزدی هر دودزدیم نه؟.....

من نمیتوانم بهت ثابت کنم ذوستت دارم زمان این کار راخواهد کرد.... 

گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم!فضای اتاق برای پرواز کافی نبود...!

 

من قاسم نیستم !!!

یادش بخیر یه روزی اینقدر قشنگ سر راه هم قرار گرفتیم که خودمونم باورمون نمی شد. اینقدر زیبا که خودمون خندمون می گرفت .. دو نفری که در موردش حرف می زدیم می گفتیم باید این اتفاقا میافتاد که من و تو باهم این می شدیم. از این دانشگاه اومدن .. از طرز آشنایی ... از طرز صمیمیت .. از همه چی...یادش بخیر یه روزی خدا رو اینقدر شکر می کردیم که اینقدر اتفاقی سر راه هم قرار گرفتیم . وگرنه من کجا تو کجا .... ولی چشم حسود زمونه نذاشت که شکر کردنمون ادامه داشته باشه :(

نیلوفر من همونم که بغلت می کرد و آرومت می کرد .. همون که الکی الکی سر راه هم قرار گرفتیم . همون که زیر بارون باهم هم قسم شدیم ... همون که تو مشکلات همو یاری می دادیم ... همون که می گفتی قاسم بغل ... غر دارم ...

نیلو من همون اتفاقی بودم که فکرشم نمی کردیم ...

چطور دلت میاد ...

قاب شیشه ای چشمات منو با تو آشنا کرد ....

نمی ذاری به آرزومون برسیم؟؟؟

تو که جون منو و عمره منی ... کویرمو انگاری که بارون منی  ....

میگه بامن میمونه ولی میره....

توام برو عزیزم ... منم یه مرد تنها ...

برو بگو که با من .... نداشتی راه فردا

نبینم غمو اشکو تو چشمات ....

ببین دوستت دارم ....

من همونی هستم که پا به پای هم رفتیم حرم که خدارو شکر کنیم که کنار همیم ...

منو بخاطر چی تنها می ذاری ؟؟؟

من همونم که می گفتی اگه نباشی میمرم... اینجا نمیمونم ...

کلی خاطره از فردا از هم گفتیم

از رابطهی پنهانی ما چه عشقی سر گرفت تو روزگارم ....

چه فازه بدیه ...

گریفتین ... close u'r eyes ... listen too music

نیلوفر دوستت دارم ...

شب سرد کناره پنجرتون .....

بد عادت کردی چشمامو ...

تو با من چه کردی ...

من همونم که برای با هم بودن دست به تغییر جهت موج ها زدیم

در آن شام مهتاب

من از تو راه برگشتی ندارم ....

ادامه بدم؟؟؟؟؟

نیلو این مسیرمون باید بشه ؟؟؟؟

.....

خوشبخت باشی .... :) 

به تو نامه می نویسم !!!

به تو از تو می نويسم
به تو ای هميشه در ياد
ای هميشه از تو زنده
لحظه های رفته بر باد

وقتی که بن بست غربت
سايه سار قفسم بود
زير رگبار مصيبت
بی کسی تنها کسم بود

وقتی از آزار پاييز
برگ و باغم گريه می کرد
قاصد چشم تو آمد
مژده ی روييدن آورد

ای هميشگی ترين عشق
در حضور حضرت تو
ای که می سوزم سراپا
تا ابد در حسرت تو

به تو نامه می نويسم
نامه ای نوشته بر باد
که به اسم تو رسيدم
قلمم به گريه افتاد

ای تو يارم روزگارم
گفتنی ها با تو دارم
ای تو يارم
از گذشته يادگارم

به تو نامه می نويسم
ای عزيز رفته از دست
ای که خوشبختی پس از تو
گم شد و به قصه پيوست


در گريز ناگزيرم
گريه شد معنای لبخند
ما گذشتيم و شکستيم
پشت سر پلهای پيوند

در عبور از مسلخ تن
عشق ما از ما فنا بود
بايد از هم می گذشتيم
برتر از ما عشق ما بود

اون منم ....

 

اونیکه عاشقته همیشه هر لحظه به فکرته حتی نمیشه ثانیه ای هم فراموشت کنه

اونیکه عاشقته هیچ وقت رهات نمیکنه حتی اگه تو رهاش کرده باشی

اونیکه عاشقته دوست داره خوش بخت بشی حتی اگه مال اون نباشی

اونیکه عاشقته همه رویاهاشو با تو ساخته حتی تو خواب وخیالش

اونیکه عاشقته حاضر زندگیشو فدای تو کنه تا فقط کنار تو باشه

اونیکه عاشقته هیچ وقت عشقش تبدیل به نفرت نمیشه

اونیکه عاشقته ضربان قلبش فقط برای تومیزنه

اونیکه عاشقته دم از عشق دیگری نمیزنه

اونیکه عاشقته تا آخرش باهات میمونه

اونیکه هنوز داد می زنه

دوستت دارم

عاشقتم 

منم

..

تو کجایی سهراب

آب را گل کردند

چشم ها را بستند و چه با دل کردند ...

 ... وای سهراب کجایی آخر ؟

زخم ها بر دل عاشق کردند

خون به چشمان شقایق کردند ...

تو کجایی سهراب ؟

که همین نزدیکی عشق را دار زدند ،

همه جا سایه ی دیوار زدند ...

ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است! ....

دل خوش سیری چند ؟

صبـــــــــــــــــر کن سهـــــــــــــــراب...!

قایقت جـــــــــــــــا دارد ؟؟!

برای تو می نویسم ... بازهم می گویم جز تو را نمی پرستم  

برای توکه لحظه لحظه های زندگی من،درتوخلاصه میشود.

برای توکه انگاروجودم درتو ذوب شده است.برای توکه چشمهایم،انگارچیزی بجزتونمی بیند.همه جا تصویرتوست.همه جاچشمهای مهربان ولبخندپرمحبتت درمقابل چشمان من است.

برای تو می نوسیم که بدانی دوستت دارم.همیشه وهمه جا.هرروزبیشترازروزقبل.

برای تو می نویسم که بدانی درمقابل تمام محبتت،درمقابل تمام صبوری ات همیشه کم آورده ام.

برای تومی نویسم که بدانی بندبند وجودمن-هرجاکه باشم-باتوپیوندخورده است.

برای تومی نویسم که مهربانی ات بی انتهاست و من چقدربانگاه پرمهرت اوج می گیرم.

این روزها عاشق تر ازهمیشه ام.این روزهابیشترازهمیشه دوستت دارم.این روزهابیشتردلتنگت میشوم.چرایش رانمیدانم امااین روزهاعجیب دلتنگت میشوم.این روزهاعجیب دوستت دارم.

واین روزهاباتمام وجودم به داشتنت،به بودنت،به دوست داشتنت افتخارمیکنم.

میدانم که می دانی.

اهای خدا صدامو میشنوی اخه کجاااااااااایی؟؟

 مگه نمی گن ازدلای بیچاره ودل تنگ با خبری پس کجاااااایی چرا هر چی صدات می زنم جوابمو نمی دی خدایا دیگه چشمام اشکی نداره تا واسه دوری تنها عشقم بباره

خدایا کجایی؟؟؟؟؟

کاش می فهمیدی چقدر تنهام.......

ولی  بدون اگه هیچ وقت صدامو نشنوی وجواب ندی باز صدات میزنم میدونی چرا چون تو خدای تنها عشقمی

 

 

برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است

تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند

در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم

ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم

تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم

آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم

و بر صورت مه آلودت می لغزیدم
ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم

تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت

 را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باش

تاکه مرهمی شود برای دلتنگی هایم ....

تقدیم به همسر عزیزم که منو تو این دنیا تنها گذاشت و رفت ..تنها بر سر مزارش اشک می ریزم..

کنارت ھستم برای روزی که دستان نازنینت را در دستان مضطربم میگذاری و ازم قول میخواھی که تا ابد کنارت بمانم

 

مردت ھستم برای لحظه ای که از بزرگترھا اجازه میگیری تا ملکه این مملکت بشوی

مردی که پا به پایت در مغازه ھای شھر می آید تا وسواسھایت را برای خرید یک روسری ساده عاشقانه بپرستد کیست؟منم!

 

برای روزھایی که پدر و مادرمان پیر میشوند و میترسی که دختر خوبی برایشان نبوده باشی، من کنارت ھستم تا خدمتشان کنیم و نترسی...

 

برای ثانیه ای که پدران و مادرانمان به بھشت میروند من کنارتم تا درد یتیمی را کمتر حس کنی مردی که اشکھایت را میبوسد و موھای پریشانت را شانه میزند، منم

 

برا ی ثانیه ای که فرشته ای از بھشت در رحم تو به امانت می آید ، منم که کنارتم و تو در آغوش من ھست که می آرامی

 

در تمام آن ٢٨٩ روز بارداری ، وقتی از قیافه می افتی و شکمت خط خطی میشود و نمیتوانی حتی درست راه بروی،منم که کنارتم و شبھا تن خسته ات را در آغوش میگیرم

 

مردی که دستانت را در آن لحظات پر درد و امید تولد میگیرد و عرق از پیشانی پر دردت پاک میکند منم

 

مردی که موھای تو و دخترت را قبل از خواب شانه میکند و ھر دوی شما را در آغوش مردانه اش میخواباند منم

 

مردی که شبھای بیخوابی برایت قھوه و کیک شکلاتی می اورد تا قصه زندگیت را گوش میکند ، منم

 

مردی که با دستان خسته اش ،پاھای خسته تر تو از این زندگی سخت را ، ھر شب نوازش میکند تا بیارامند کیست؟ منم

 

تو برف زمستون ، وقتی از خواب پا میشی و میری پشت پنجره ،اونیکه روی بخار شیشه اتاق اسمت را نوشته منم

 

مردی که فال قھوه برات میگیرد و تو فنجونش انگشت میزنی تا برایت از فرشتگان و سرنوشت زیبایت حرف بزند منم

 

مردی که اصرار داری موھایش را خودت اصلاح کنی منم

 

مردی که بلد نبود ،اما دوست داشت ناخنھایت را لاک بزند منم.

 

کسیکه بارھا و بارھا نازت را میکشد و قھرھایت را خریدار است ھنوز ، منم

 

مردی که ھر پنجشنبه سالھاست به خاطر نذر روز خواستگاریش ، در خیریه ھا کار میکند به عشقت و به شکرانه بودنت ، منم

 

سالھاست که شب عید میروی سراغ یتیمھا تا شادشان کنی ، مردی که تمام این سالھا کنارت کادو ھا را خریده و روبان زده و ھمراھت بوده منم.

 

وقتی از سر کار میخواھی به خانه بروی ، مردی که پیاده می آید کنارت که تا خانه با ھم قدم بزنید ، کسی نیست جز من.

 

مردی که خسته از کار روزانه به ضریح چشمانت پناه می آورد و تو حاجت روایش میکنی منم

 

آھای دختر شبھای پاییز،شبھا که مضطرب از خواب میپری و تو تاریکی در بسترت میگردی که ببینی ھستم یا نه ، نبین...لمس کن تن مردی را که سردی روزگار را به خاطر تو به گرمای آغوشش مبدل کرده

 

اونیکه به خاطرت ، ته اقیانوس وسط تاریکی و خطر میرود تا صدفی به نامت بگشاید و شاید مرواریدی لایقت بیاید ،منم

 

اونیکه بعد از سالھا ھمسری ، بدن از تناسب افتاده ات را می بوید و می بوسد منم

 

روزی که اولین موی سپیدت را در آینه میبینی و اشک در چشمانت حلقه میزند ، منم که موھایت را در دستان مردانه ام جمع میکنم و در آغوشم سفت میفشارمت و در گوشت زمزمه میکنم که « امروز دو برابر عاشقتم ای شراب کھنه »

 

روزی که نگران چین و چروکھای تازه از راه رسیده صورت زیبایت میشوی ، منم که بھترین زیبارویان عالم را با ثانیه ای باتو بودن معاوضه نخواھم کرد

 

برای روزھایی که فرزندانمان میروند دنبال سرنوشتشان و تو در اتاقھایشان میگریی ، منم

 

مردی که دستانت را میگیرد و تو را شبانه به کنار دریا میبرد تا ھر چقدر میخواھی با بیکرانگی آب از دلتنگیھایت بگویی

 

برای روزھایی که جسمت تغییر میکند و فکر میکنی دیگر زن نیستی و میترسی ؛ منم که بارھا و بارھا حس زن بودنت را به تک تک سلولھایت یاد آوری میکنم...ھمان مرد وحشی روزھای اولمان میشوم تا یادت نرود که تویی شاه بیت غزل زندگی من

خداحافظ عشق نازم .... بزودی بهت ملحق میشم ....

تا حالا شده ؟؟؟

نه نشده ...

تا حالا شده از یه تیکه از وجودت خسته بشی؟ بخوای جداش کنی اما اگه جداش کنی میمیری !!!

تا حالا شده همین یه تیکه از بدنت خلاف عمل واقع کار دیگه ای انجام بده که به مرگ فک کنی؟؟

تا حالا شده به این فکر کنی که بعضی کارا دور از انصافه ؟؟؟

دور از حق دور از احساس

تا حالا شده غیر از دیدن نیمه خالی به نیمه پر یه نگاه بندازی؟

تا حالا شده بدونی که می خوایش خیلی زیاد اما حاضر نیست حتی صداتو تحمل کنه ؟؟

تا حالا شده بخوای ثابت کنی و به در و دیوار خودتو بکوبی اما حتی بهت فکر نکنه ؟؟؟

تا حالا شده جلوی چشمات چیزی رو ببینی که یکم در موردش فکر بد بکنی ؟؟آره شده این یکی رو مطمئنم شده و حس کردی :) یاد آوریشم می کنم : (چه حسی داشتی وقتی از فلامینگو با نیلوفر داشتی بر می گشتی ؟؟؟ با اینکه یقین داشتی بهم اما حست یادته؟؟؟؟؟)

تا حالا شده چشماتو بیش از اندازه باز کنی؟؟؟ آره شده خیلیم بزرگ میشه یادته به امیر هم گفتم ... ولی یادت باشه چشم دلتو باز کنی ...

تا حالا شده حقیقت رو اونجوری که هست نگاه کنی؟؟؟

تا حالا شده بفهمی از رو باد معده کسی به سیم آخر نمی زنه ؟؟؟

تا حالا شده محدودیت رو بزرگ نبینی که فک کنی داری اذیت میشی به این ببینی که یه حقیقت زیباست؟؟

تا حالا شده بیزار باشی از هر چیزی غیر از یکی؟؟

تا حالا شده تو بازی شطرنج فقط برای شاهت بازی کنی و سربازارو جان فدا کنی؟؟؟

تا حالا شده حس کنی زیادی هستی واسه یه نفری که خیلی دوستش داری؟؟

تا حالا شده یه طرفه نگاه نکنی به مسایل و جوانب ؟؟؟

تا حالا شده یکی همش دم از اعتماد بزنه اما بر خلافش عمل کنه ؟؟؟

تا حالا شده واسه کسی که به قول خودت می خواد واسه همیشه موندنی باشه کسی که بازم به قول خودت موندنی نیست و فقط چند ماه دیگه می خواد باشه رو یکم فقط یکم کمرنگ کنی ؟؟؟؟ کسی که کم آزار نداشته !!!

تا حالا شده یکم واقع نگر باشی به برخی مسایل و اینقدر ساده از کنارشون نگذری؟؟؟

تا حالا شده حس کنی بعضی حرف ها سخته شنیدنش؟؟؟

تا حالا شده به این فکر کنی که چی شد که طرفت به حد جنون رسیده؟؟؟

تا حالا شده از این درد بکشی که همه عالم و آدم مرگشونم نیست که داری جون میدی حتی اون کسی که تمام زندگیته؟؟؟

تا حالا شده از تب بسوزی لرز کنی اما بی محل بهش باشی هر روز بدتر بشی؟؟؟؟

تا حالا شده کسی رو  ......... با اینکه خیلی سخت باشه؟؟ 

شده؟؟؟

خوشبختی که آرزومه برات این نیست که الان هستی ... به آرزوم هم نمی رسونیم ؟؟؟ سنگ دل نبودی

کسی که من میشناختم از سخت آسون می ساخت .. از زشت زیبا می ساخت ..

کسی که من می شناختم تو نیستی ... بشناس خودتو .. دور برتو .. ازت سوء استفاده نکنن ..

بفهم پا ها تو کجا داری می ذاری ...

نقطه ته خط دیوانگی ...

از اون که من می ترسیدم سرم اومد چقدر ساده

دیگه عاشق نمی شم من ولی قلب تو آزاده ...

 

 

دیشب این آهنگ ... تو ... من ...

این چه حسیه؟

انگار بهش معتادم!

آخه این کیه؟

که دلمو جز اون به هیچکسی ندادم...

  

واسم عجیبه

 اینقدر وابستم

منی که چشمامو همیشه رو همه میبستم

 

آی آی عاشقشم . آی آی دیوونشم

حتی یه لحظه دیگه، ازاون دور نمیشم

آی آی عاشقشم . آی آی دیوونشم

حتی یه لحظه دیگه، ازاون دور نمیشم

 

فقط این یه بار

اینجوری عاشق شدم

میزارم کنار

 همه چیزمو حتی میگذرم از خودم

 

منو میکشه

 اگه نباشه

 اگه بدونم یه روز میخواد بره ازم جدا شه

 

آی آی عاشقشم . آی آی دیوونشم

حتی یه لحظه دیگه، ازاون دور نمیشم

آی آی عاشقشم . آی آی دیوونشم

حتی یه لحظه دیگه، ازاون دور نمیشم

 

چقدر خوبه

 که دستام

همیشه بوی لحظه های با اون بودنو میده

چقدر خوبه !

 

آی آی عاشقشم . آی آی دیوونشم

حتی یه لحظه دیگه، ازاون دور نمیشم

آی آی عاشقشم . آی آی دیوونشم

حتی یه لحظه دیگه، ازاون دور نمیشم

 

اگه آهنگشو دوست داری بشنوی اینجا کلیک کن تا دانلود بشه

 

مثل یه آرزو بود واسم که همیشه بمونی پیشم

هرجا میرم
میبینمت
عادت کردم به همیشه بودن تو

آروم میشم
وقتی پیشم
باشی فقط دلم خوشه به دیدن تو

کاش همینجوری بمونیم من و تو
من عوض نمی شمو تو ام نشو
بیا با هم بمونیم فقط همین
من که جایی نمیرم توام نرو

این حس قشنگو مدیون تو هستم
تو با منی و من از عشق تو مستم
دستاتو میگیرم مثل پر پرواز
اون بالا تو ابرا تو پیش منی باز

نمی تونم
باور کنم
توبا منی بهم بگو خوابم یا بیدار
می ترسم
از دستم
خسته بشی یه روز بگی خدا نگهدار
بی تو روزام دیگه رنگی نداره
به دلت بگو که تنهام نذاره
این فقط تویی تو دنیای منی
که واسم دلیل موندن میاره

این حس قشنگو مدیون تو هستم
تو با منی و من از عشق تو مستم
دستاتو میگیرم مثل پر پرواز
اون بالا تو ابرا تو پیش منی باز

روزی که اون نگاه تو با خود برد قلب و جونمو
مثل یه آرزو بود واسم که همیشه بمونی پیشم
این حس قشنگو مدیون تو هستم
تو با منی و من از عشق تو مستم
دستاتو میگیرم مثل پر پرواز
اون بالا تو ابرا تو پیش منی باز
این حس قشنگو مدیون تو هستم
تو با منی و من از عشق تو مستم
دستاتو میگیرم مثل پر پرواز
اون بالا تو ابرا تو پیش منی باز

تو نیلوفر منی ...

تو آخر خوب قصه هائی و یه رویای قشنگ

تو یه فرشته نجات توی کابوس وحشت خوابی

و یه دست مهربون برای نوازش گلبرگ…

تو یک حقیقتی، یک حقیقت بی پایان…

تو رقص دلربای ساقه های طلائی گندم تو موسیقی لطیف بادی…

تو یه غزل عاشقانه توی رساترین شعر ذهن کودکانه منی…

تو مثل قهر بی ریای نسترن، زیبا و جذابی …

تو آشوب دلتنگی غم انگیز دریا برای رسیدن به لحظه غروبی…

تو مثل یه مروارید همخونه صدف نگاه منی…

تو مثل یه سکوت قشنگ رو دستای پر از نیایش گل های یاسی…

تو یک حقیقتی، یک حقیقت باور نکردنی…

یک وجود صبور و یک قلب پر از سخاوت…

تو شیرین ترین واقعیت زندگی منی…

تو با وقارترین و با غرور ترین نقطه شروع بهشتی خنده های منی…

تو یه باور قشنگی تو ذهن و قلب ناباور من…

تو یه حس لطیف تو سرسختی غربت آسمون خواسته های شیرین ر‌‌ؤیاهامی…

شیواترین کلام شاعرانه من

دوستت دارم… دوستت دارم…دوستت دارم…

تو زیباترین و بی نظیرترین قاب عکس دیوار خالی نفس های منی…

صدای تو زیباترین و شیواترین غزل بارون از آسمون پاک خداست…

لطافت طنین لحن مهربون صدای تو

توی خلوت سکوت تن من زیباتر از لحن قشنگ یک گیتاره…

تو دست نیافتنی ترین بهانه لحظه های پر از دلتنگی منی…

تو اولین لبخند زیبا رو لبهای غصه دار منی…

تو بهترین تکنواز آهنگ حضور بهار تو زمستون سرد دلمی…

تو عارفانه ترین نور چشمای بی فروغ منی…

تو مثل یه بوسه لطیف رو گلبرگ پاک گل شقایقی…

تو زیباترین و بی همتا ترین آرایش کلبه کهنه قلب منی

تو زیبا ترین، مونس ترین و خواستنی ترین حقیقت دلربای زندگی منی

 

منم ....

نمیدونم چرا همه چی اینقدر سخت شده ..غرم میاد ..نه کم ..خیلی زیاد ..

نمی دونم چرا ولی از همه چی دل زده شدم ..

می خوام هجوم بیارم به دنیایه نا معلوم.. ذهنم درگیر همه نبودن هاست..

نمی دونم باید خوش باشم یا ناراحت..

نمی دونم باید گیر باشم یا آزاد ....

در بند بی کسی و هجوم تنهایی گنگ موندم ..

دلخوشیم وقت خوابم بود که می خوابم و چندی راحت از این زندگی دلپذیر...

اما الان از خوابیدن هم می ترسم ...

هر شب یه کابوس .. یه ترس ... یه فشار ..

تا چشام گرم میشه با یه حس تنفر از خواب می پرم ..

خدایا این چه وضعیتیه که گریبان گیر من شده ...

می ترسم بخوابم چون تو خواب خیلی بد خیلیییی بد می پکم ....

کاش می فهمیدی وقتی دارم حرف می زنم.. وقتی دارم نگات می کنم..

چی می گذره تو دلم ..

هر موقع هم هرچی می گم با حرفی روبرو میشم که باید لال شم!!

لال می شم .... ساکت .. یه گوشه می شینم منتظر ... :)

سخته جواب دادن به بعضی حرف و حدیث ها ...

اما من می تونم .... تحمل می کنم ...

عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست....

خنده داره بگم ولی هنوزم من همونم ....

من شاخم و تا شاخم زنده ام ....

ای دنیا بچرخ تا بچرخیم !!!!

من کم نمیارم ....

عزیزم توام بدون سد راه نیستم ... برای اذیت پا پیش نذاشتم ...

هر راهی که راحت تری برو من پشتتم و کمکت می کنم حتی اگه ....

بذار به عالم ثابت بشه دیوونه تر از من خود منم :)

حرف آخر ....

کاش باران بود و تو .... و یک جاده ی بی انتها !!!

اما حتی راضیم به باران و یاد تو و می روم در همین بی انتهایی جاده ....