چشمانت

مثل یک گل به پاکی چشمهایت
به وسعت دنیای بی‌همتایت
هوای تو را می‌خواهم در این حال دلتنگی
امواجی از یاد تو را می‌خواهم
در دریای خاطره‌های به یادماندنی

هم نفس، ای که با تو یک نفس عاشقم
هم زبان، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه‌ام را می‌گویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت
که در این سکوت می‌توان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق می‌خوانم چشمانت را
و چه عاشقانه گرفته‌ایم دست‌های یکدیگر را

گفتی دستهایم گرم است
گفتم عزیزم این چشم‌های تو است که مرا به آتش کشیده است
همه‌ دنیا فریاد عشق ما را شنیده است
هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است
چقدر قلبت زیباست …
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من
چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم
در کنار تو،

تویی که برایم از همه چیز بالاتری
و از همه کس عزیزتر

مثلا …

مثلا من تو یه دریا، زیر پامون شن، بالا سر اَبرا

صدا باد بیاد موجم هَمراش، تو باشی و‌ خودم دو تایی‌ تَنها – ♪

مثلا بارون بگیره رو موهات آروم بشینه..

مثلا دستام و محکم بگیری‌ تو گوشم بگی بم!! – ♪

قدرِ تموم زمین و آسمون تورو دوسِت دارم

اصلاً کم نشو؛ ازم عوض نشو..

فقط اخه دوست دارم – ♪

جا به جا بشه جایِ آسمون و زمین دوسِت دارم!

از من مطمئن باش یه تنه تا ته دنیا دوسِت دارم… – ♪

یه نفر با این که باهاته.. شب و روز تو فکرِ چشماته

همه ترسش اینه نباشی؛ بشه تنها با خاطراتت – ♪

یه نفر مثل تو برایِ من، حسابش‌ جُداست از یه عالم

من اصلا تو دنیا به هیچکی ، تا این حد، علاقه ندارم…! – ♪

عشق پاک …

ای از عشق ِ پاک من، همــیشه مست

من تو را آسان نیاوَردم به دست

بارها این کودکِ احساسِ من

زیر باران های اشک من نشست…

من تو را آسان نیاوردم به دست

در دل آتش نشستن، کار ِ آسانی نبود

راه را بر اشک بستن، کار ِ آسانی نبود

با غروری هم قد و بالای بامِ آسمان

بارها در خود شکستن، کار آسانی نبــود…

بارهای این دل به جرم عاشقی

زیر سنگینی بار غم نشست

من تو را آسان نیاوردم به دست…

در به دست آوردنت، بردباری ها شده، بی قراری ها شده، شب زنده داری ها شده…

در به دست آوردنت، پایداری های شده، با ظلم و جورِ روزگار، سازگاری ها شده

ای از عشق ِ پاک من، همــیشه مست

من تو را آسان نیاوَردم به دست

بارها این کودکِ احساسِ من

زیر باران های اشک من نشست…

من تو را آسان نیاوردم به دست

در دلم غوغایی به سر دارم…

وقتی دانستم و نتوانستم فریادی سر دهم تنها شکستم…

دل به ماه بستم، ماهی که سوسوی کم نورش از پشت ابر دلم را آرام میکرد.

تنها امیدم به اوست، او که میدانم دانا بر هرچیزیست. 

شاید سخت تر از آنچه که میپنداری بر من گذشت…

شاید نه حتی حتما !!!

شاید تقاصش هم من داده ام، تو چه دانی!!!

اما این را میدانم … خوب هم میدانم … توام بدان !!! 

که ماه پشت ابر نمی ماند…

قفلی2

هنوزم یه تار موتو به دنیا نمیدم ...

 

همین دیشب بازم خوابتو دیدم ...

 

چشام قفلی زده بازم رو عکسات ...

 

نیاد روزی که چشماتو نبینم ...

قفلی

یه روزایی از خودم فراریم ...

 

آروم آروم میره دل من از دست ...

 

مسیر ناهموار من ....

 

سکوت همیشه معنای رضایت نیست ...

چرا فکر می کنی که از یادم رفتی ؟؟

چرا خودتو غریبه می گیری با من ؟؟؟

من هنوزم همون یار قدیمی ... دوست صمیمی ... همون ....

تو تا به انتهای جانم تا به لحظه ی مرگم قطعا در خاطرم هستی و وجودم سراسر عشق توست...

تو اگر نباشی من نیستم ...

تو نجوای شب و سودای همه جان و جهان منی 

تو به ظاهر رنجیدی و نمی بینی آنکه در تاب تو از جان می گذشت ...

تو به ظاهر ها نگاه می کنی من به باطن ها وجودم در تب و تاب تو بود ... 

قطر ه ی اشکت سرازیر است ولی من قطره ی جانم به پایت ریختم ...

تو بدان بی تو به سر نمی رسد ...

باش تا خواهی ببینی میرسیم ...

شاید امروز از همه مشکل نبایستی گریخت ...

تا که سختی در رهت بینی به معنای بلندش ناب شیرینی است

من تحمل دارم این سختی و از جان کندنم 

لیک من نتوان ببینم اشک بر چشمان تو ...

چشم تو سودای ناب عاشقی است ..

اشک مریز و تن بده امید را ..

تا تو امیدوار باشی من به فردا می رسم..

طاقتت باشد عزیزم من همان مرد قدیمم ...

من همان آلوده ی عشق و گرفتار عجیبم ...

من همان هستم که بودم ...

من همان هستم که بودم ...

تو بمان و من همه سختی عالم را میسر می کنم ...

 

 

دوباره و دوباره لمس ناب عاشقی

خدایا شکرت ... شکرت که برای دومین بار در یک روز منو صاحب دومین فرشته ی خودت کردی ... 

دخترم ملودی حضورتو جشن می گیریم و پاس آمدنت خدای را 100 هزار مرتبه شکر 

ساعت 20:40 برای دومین بار این حس ناب سراسر وجودمو فرا گرفت

شکر که همه دارو ندارم همه دنیا و جهانم شده در جان شما هدیه های خدایی

همسرم ممنون بابت بودنت در کنارم ... 

من ، آوا و ملودی همه مدیون بودنت هستیم ...

خانواده ی چهار نفره من رو حفظ کن خدای مهربون ...

 

تو خوابي و من محو تو

سرصحبتمباخيلياست...

باخيليازآدمايدوربرتكهبركتوجودتوروتوزندگيشوننديدن ...

خداروشكركهواسهمنينيلوفروبركتزندگيمشدي ...

باآدمايدوروييصحبتدارمكهپاكيوجودتوآزارشونميدهزجركشميشنوقتيكناروجودعزيزتميان...

توخيليخوبي،خيليپاكي،خيليماهيوديگر ...

نترستوتنهانيستيكوهسربهفلككشيدهيتوتابينهايتپشتتوايستادهولحظهايخمبهابرونميآورد ...

همهآنهاييكهتورارنجوركردندروزيبهسزايعملشانميرسندايتوهمهزيبايي...

پاكيدلتورستگاريمنبهزيبايي است 

پاكهستيوپاكبمانتوايهمهزيباييمن ...

همهاينهاييكهآمدندورفتندبركتوجودتورانديدندايبانويزيبايمن ... 

نترسكهتوتنهانيستيوانكسيكهتورانداشتهباشدتنهاتريناست ...

 تو سرتاسر پاكي و وجودت سر تاسر بركت بوده و خواهد بود

روزي صد هزار بار شكر كه تورا دارم اي بانوي من نيلوفر زيباي من 

و امروز دوباره عشق را تجربه کردم ...

امروز زیبا ترین روز زندگی من است ...

امشب دخترم پا به دنیا گذاشت ... ساعت 23:10

دخترم خوش آمدی بابا ...

نمدانی چقدر خوشحالم ..

نمی توانم وصف نمایم ...

همسرم نیلوفرم تو را دوست دارم بی آنکه بدانی چقدر و چه اندازه ...

خدایا عاشقتم ....

شکر که هر دو به سلامت در کنارم هستید ...